سیاوش طهمورث: اگر متن دلخواه من نباشد به هیچ عنوان بازی در آن فیلم یا سریال را قبول نمی‌کنم قیمت بلیت سینما‌ها ۱۰۰ هزار تومان تعیین شد (۳ اسفند ۱۴۰۳) سریال انیمیشن ابرقهرمان‌ها آماده پخش شد اکبر عبدی مهمان برنامه ۱۰۰۱ محسن کیایی + زمان پخش همه‌چیز درباره سریال ذهن زیبا که در ایام ماه رمضان ۱۴۰۳ روی آنتن تلویزیون می‌رود + بازیگران و خلاصه داستان سریال بلیت یک طرفه در راه شبکه نمایش خانگی شنای قیمت‌ها در طول ارز جیسون استاتهام با فیلم اکشن سرکشی در راه سینما متولد ماه شعر | یادی از محمدتقی صبورجنتی، شاعر داستان‌نویس، نقاش و روزنامه‌نگار مشهدی جشنواره فیلم فجر، گیشه را از رونق انداخت فیلم زیبا صدایم کن اثر رسول صدرعاملی، از داوران انجمن منتقدان سینما جایزه گرفت معضلی که می‌تواند زیرپوستی، تنهایی را به تعداد انسان‌ها تکثیر کند زمان پخش فصل دوم سریال آخرین بازمانده اعلام شد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۳ استوری غم‌انگیز هوتن شکیبا برای منوچهر والی‌زاده + عکس پخش قسمت آخر سریال قهوه پدری روی پرده سینما برگزیدگان بخش «تجلی اراده ملی» جشنواره فیلم فجر را بشناسید لاله مرزبان و میرسعید مولویان در پشت صحنه سریال آبان + عکس فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (۲ و ۳ اسفند ۱۴۰۳) + خلاصه داستان و زمان پخش کتاب سیمای رامبراند به کتاب‌فروشی‌ها آمد
سرخط خبرها

ادبیات الکترونیک و شعر خودزاینده | ماشین ها شاعر می شوند

  • کد خبر: ۳۱۷۰۷۰
  • ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۰
ادبیات الکترونیک و شعر خودزاینده | ماشین ها شاعر می شوند
پیشرفت‌های محققان علوم رایانه در حوزه پردازش زبان طبیعی (N.L.P) باعث شده است ربات ها، بیش از آنکه در زندگی عموم مردم مسئول خرید نان باشند یا اسباب بازی جمع کنند، با ما سخن بگویند.
عاطفه عطری
نویسنده عاطفه عطری

آدم آهنی در روزگار کودکی من اسباب بازی لوکس و شگفت آوری بود. شش ساله بودم که با مامان و بابا و فاطمه به سفری سه چهار هفته‌ای رفتیم. شمال، تهران، قم، اصفهان را دور زدیم و برگشتیم. رهاورد این سفر برای امید، برادر هشت ساله‌ام که مدرسه مانع حضورش در این سفر شده بود، یکی از همان شگفت آور‌ها بود.

آدم آهنی فوق العاده‌ای بود، بزرگ‌تر از آدم آهنی احمد، پسر طیبه خانم. باتری اش را که کار گذاشتیم، دو چشم سرخ آدم آهنی روشن شد، صدا‌هایی گنگ و مبهم از او برخاست و بعد راه افتاد. دست هایش رو به جلو حرکت کرد، پاهایش خم و دوباره راست شد و یک قدم رو به جلو برداشت. عقب عقب هم می‌آمد. چشمان امیدکم از شادی روشن شد.

همه اسباب بازی‌ها یک طرف، آدم آهنی امید یک طرف. خوشبختانه، مامان اجازه نمی‌داد امید آن را بیرون ببرد؛ برای همین در دسترس ما هم بود. آدم آهنی خیال ما را بلند کرده بود؛ آخر او اولین رباتی بود که به عمرمان دیده بودیم. امید، هرشب، موقع خواب، از آرزو‌های دورودرازش حرف می‌زد. تا پیش از آمدن آدم آهنی، مثل بیشتر پسربچه‌های آن زمان، دلش می‌خواست خلبان شود، اما، آدم آهنی که وارد زندگی اش شد، انگار مرز‌های خیالش کش آمده باشد، گفت که می‌خواهد مثل ژاپنی‌ها ربات بسازد.

فقط بچه وسطی‌ها می‌توانند بفهمند که آدم تاچه حد می‌تواند دهن بین باشد. منِ بچه وسطی، که به تلاش برای تحت تأثیر قراردادن خواهر و برادرم به یک اندازه عادت کرده بودم، آرزوهایم مخرج مشترکی از هردو بود: روز‌ها با فاطمه عروسک بازی می‌کردم و آرزوهایم به مامان شدن ختم می‌شد، شب‌ها با امید دود از کارخانه رباتی مشترکمان بلند می‌کردیم.

ربات‌های کارخانه ما همه کار می‌کردند: مشق بچه‌ها را می‌نوشتند، زنجیر افتاده دوچرخه را تعمیر می‌کردند، سفره را پهن و جمع می‌کردند، نان می‌خریدند، اسباب بازی‌ها را جمع می‌کردند؛ آن ها، حتی وقتی بابا‌ها بی پول می‌شدند، می‌توانستند پول راست راستکی بسازند و در جیب بابا‌ها بگذارند.

ربات‌های کارخانه ما همه کار می‌کردند، اما از زبان، جز چند کلمه مثل «بله»، «چشم»، «حتما» و نهایتا جملاتی مثل «فوری انجام می‌شود»، «در خدمت گزاری حاضرم»، «چه خدمتی از من برمی آید؟»، چیزی بلد نبودند. اصلا، الان که فکر می‌کنم، می‌بینم ربات‌های خیالی ما یک جور‌هایی بی زبان بودند. چرا این طور بود؟ چون، در نظر عاطفه شش ساله و امید هشت ساله، حرف زدن ربات، نه تنها ضرورتی ندارد، بلکه حتی مُضر هم هست. رُبات باید حرف گوش بدهد؛ اگر بتواند حرف بزند، شاید مثل بزرگ تر‌های آدمیزادمان توجیه کردن را هم یاد بگیرد و، به جای حرف گوش کردن، قانعمان کند که درخواست خوبی نداشته‌ایم، و این طوری چه بسا کم کم، به جای فرمان برداری، فرمان روایی کند.

چه بسا، اگر آدم آهنی شش ماه بیشتر دوام می‌آورد تا پا به مدرسه بگذارم و زنگ تفریح‌ها بی دوست لبه باغچه مدرسه بنشینم، به ربات‌های کارخانه خیالی‌ام زبان هم می‌دادم تا رفیق بچه‌های بی دوست هم باشند.

درطول این سی سال، ربات‌ها روز به روز پیشرفت کرده‌اند. برخلاف تصور کودکانه مان از ربات، آنچه امروزه بیش از هرچیز دراختیار داریم ربات سخنگوست. پیشرفت‌های محققان علوم رایانه در حوزه پردازش زبان طبیعی (N.L.P) باعث شده است ربات ها، بیش از آنکه در زندگی عموم مردم مسئول خرید نان باشند یا اسباب بازی جمع کنند، با ما سخن بگویند، به پرسش هامان پاسخ دهند، به جای ما نامه بنویسند، گفتارمان را به نوشتار یا ــ برعکس ــ نوشتارمان را به گفتار بدل کنند. کیست که امروزه با ربات‌های هوش مصنوعی مانند «چت جی پی تی» و امثالهم حداقل یک بار به جد یا تفننی حرف نزده باشد؟

فکر می‌کنم همه محققان زبان دان در این نکته اتفاق نظر داشته باشند که شعرْ پیچیده‌ترین و پیشرفته‌ترین شکل ظهور زبان است؛ در شعر است که آشنایی زدایی از کلمات اتفاق می‌افتد، در شعر است که چیزی گفته و چیزی دیگر اراده می‌شود، در شعر است که پارادوکس در خدمت زیبایی قرار می‌گیرد، در شعر است که ژرف‌ترین مفاهیم آن قدر فشرده می‌شوند که در یک ترکیب جای می‌گیرند.

حالا، اگر بگویم ربات‌ها به حوزه ادبیات خلاق هم وارد شده‌اند و ماشین‌ها شاعر شده‌اند، چه می‌گویید؟

شعرگویی ماشین‌ها محصول توسعه هوش مصنوعی در این دو سال اخیر نیست؛ حقیقت آن است که نزدیک به چهار دهه است که یکی از ژانر‌های مسلم ادبیات الکترونیک «شعر خودزاینده» ('Generative Poem') است. «خودزایندگی»، به زبان ساده، یعنی فرایند الگوریتم نویسی و توسعه برنامه به گونه‌ای است که به ماشین، به جای ماهی، ماهیگیری یاد داده می‌شود.

البته این مهارت درطول این سال‌ها یک طیفی را دربرگرفته است: در نخستین نمونه‌های شعر خودزاینده، معمولا، ماشین، براساس منابع محدودی که به آن داده می‌شد، محتوای دو یا چند منبع را باهم ترکیب می‌کرد و سپس خروجی‌ای تقریبا یکتا از آن به دست می‌داد؛ درحال حاضر، پیشرفته‌ترین نمونه‌ها اشعار تولیدشده توسط مدل‌های زبانی بزرگ هوش مصنوعی است که هرکسی، تنها با داشتن یک گوشی تلفن همراه هوشمند، می‌تواند در «چت جی پی تی» چندتا از آن‌ها را ببیند.

در این نوع شعر که ماشین آن را خلق می‌کند، متن نهایی ممکن است، هربار که خوانده یا اجرا می‌شود، تغییر کند و شکل جدیدی به خود بگیرد؛ و این بدان معنی است که هیچ نسخه نهایی ثابتی از یک شعر وجود ندارد.

شعر خودزاینده به معنای دقیق کلمه شعر است. متأخرترین نمونه‌های آن آن قدر پیشرفته‌اند که مخاطب قادر به تشخیص انسانی یا ماشینی بودن آن‌ها نیست. چند ماه پیش، خبری خواندم از برنده یکی از جوایز معتبر ادبی استرالیا که، در مراسم اختتامیه و پس از دریافت جایزه، اعتراف کرده بود که در نوشتن اثر ادبی اش از هوش مصنوعی استفاده کرده است. این، خود، به بلیغ‌ترین شکل ممکن گویای آن است که دیگر نمی‌توان با عینکی غیرجدی به این حوزه نگاه کرد.

حالا، دراین بین پرسشی مهم‌تر هم رخ می‌نمایاند: به راستی، در این نوع اثر ادبی، مؤلف کیست؟ سخن پرداز است یا سخن افزار؟ نویسنده است یا برنامه نویسنده؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->